بلد (سوره ای در قرآن)

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

محرم بود آمدم تا به دسته ی دوستانم سری بزنم ... دسته ای که دانش آموزی بود و از نحوه ی مدرن نیامدن صدای طبل و دقلش این موضوع مشخص بود.

سلام و علیک کردم و میلاد قفل زد که برو بخون رفت و به مصطفی گفت

من کنار دسته راه میرفتم که مصطفی با تی شرت مشکی که روش یه پیرهن مردانه پوشیده بود و تمام دکمه هاش باز بود دست انداخت رو گردن من و گفت بیا بخون خلاصه استرس  من و حرفای مصطفی من رفتم و خوندم...

یادش بخیر...

عجب محرمی شد برام...

الحمدلله...گریه ها و ناله های طولانی بچه ها بعد از روشن شدن برق مسجد...

اصلا جنس همه چیز برام فرق کرده بود...

باز این چه شورش است و که در خلق عالم است...

محرم اون سال احساس می کنم خیلی بزرگم کرد ، روشنم کرد ، یه چیزی تو گمشدگانم پیدا شد...

یکی از هفتگی های هییت بود یه آقایی (آقا کاظم) با سربند با یه لبتاب اومد شروع کرد صحبت کردن وسط حرفاش پرسید چند سالته ؟ گفتم 15 ... گفت باید شهید می شدی که دیر شد و نشدی!

اون موقع نفهمیدم تو دلم با لحن ... گفتم حیف شد... اما زیاد طول نکشید که راهیان نور اومد و فهمیدم...

روز پنجم محاصرست آب و نان را جیره بندی کرده ایم....کمیل....

اونا تشنه شهید شدن...

من هنوز که هنوزه تو محاصره نفس تشنه نشدم برای دیدن ....

عملم در حرف هام گم شد...آی شهدا به دادم برسید...

۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۰ خرداد ۹۳ ، ۰۱:۳۱
امیرحسین محمودی

بسم الله الرحمن الرحیم

آنچه قابل تامل است تقابل کلماتی است که انقلاب ها را به وجود آورده است ،از عده ای فجار ساخته است و عده ای را جزو نیکان قرار داده است.

عده ای را درسجین سوزانده است و عده ای را در علیین رحیق مختوم نوشانده.

اما بحث سر این است که آیا اعمال،انسان ها را به این دو مسیر هدایت میکنند یا اینکه انسان ها مبارزه می کنند تا کتاب ها را عوض کنندتا سرنوشت بستر گل خود را عوض کنند.

آنقدر انسان ها کم فروشی می کنند ،آنقدر پیاله های ظرف خود را کوچک می کنند ،آنقدر تکذیب می کنند ،آنقدر همه چیز را افسانه می پندارند ،آنقدر گوشه چشم نشان می دهند و به تمسخر می پردازند که قلب ها زنگ میزند و نگاه ها سوی خود را از دست می دهند.

 

((انقلاب ما انفجار نور بو د)) ، ((آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند))

این حرف ها را طلبه ای میزند که تکیه بر یک تخت چوبی داده و از نگاهش لشگریان ابرار به راه افتادند و به تقرب وی تمسک جستند و شهادت را که مزاجه تسنیم است را نوشیدند.

شنیدم که انقلاب ها انسان ها را بزرگ می کنند اما این بار آقا روح الله بود که انقلاب را بزرگ کرد ، ساخت ، پخت، عرضه کرد و شاهد بود برآن و طراوت بهشت را از نگاهش ساطر کرد و کتاب طاغوت را عوض کرد.

از خود گذشت تا حجابی برای آنچه که باید در دل این مردم بنشیند تا کتاب را عوض کنند نشود.

بار ها از ترس خدا رعشه به اندامش افتاد تا رعشه به بدنه انقلاب نیفتد...آنقدر رعشه بر اندامش افتاد تا دیگر توپ تانک مسلسل اثر نکند...آنقدر رعشه بر اندامش افتاد که مشت ها رو به آسمان فریاد زدند استقلال ،آزادی، جمهوری اسلامی...آنقدر ختامه مسک بود که همت ها و باکری ها و زین الدین ها از اشتیاق دیدنش پیشی گرفتند و پرواز کردند و در نعیم عشق او خود را غوطه ور ساختند و آنوقت خون خود را که شراب زلال سر بسته ای بود به خاک نوشاندند تا دگر به اهل ایمان نخندند که اینبار حقیقتا نگهبان واقعی اهل ایمان به تکذیب کنندگان خندیدند.

این بار میگویم ای عهد ها بسته شوید تا سرباز شوم تا ظهور شود انشاالله

امیرحسین محمودی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ خرداد ۹۳ ، ۱۵:۴۵
امیرحسین محمودی